دنیای غریبی است. در دهه 1360 به فکرمان هم خطور نمیکرد که یک روز بازجویان و شکنجه گران رژیم اسلامی علیه شکنجه در مجامع بین المللی دادخواهی کنند. تصور هم نمیکردیم که همسران و فرزندان طراحان سیستم بازجویی و شکنجه پیچیده اسلامی در مقابل زندان اوین تجمع کنند و نامه تظلم خواهی به رهبر شان بنویسند. لیست تمام شان را آماده کرده ایم تا با سرنگونی جمهوری اسلامی تک تک شان را در دادگاه های عادلانه برای جنایت علیه بشریت و بخاطر جنایت علیه رفقای عزیزمان و شکنجه های وحشیانه ای که تحمل کرده ایم، محاکمه کنیم. در این لیست، نام های اکبر گنجی، حجاریان، میر حسین موسوی، کروبی، مخملباف، محسن سازگارا و بهزاد نبوی درکنار رفسنجانی، خاتمی، خامنه ای و احمدی نژاد در راس لیست قرار دارد. این جانیان صد ها شاکی خصوصی دارند.
اما زمانیکه کارد دسته خود را میبرد، هر چیزی امکانپذیر میشود. در سال های اخیر، به میزانی که نفرت مردم علیه رژیم اسلامی تعمیق گشته، جدال دو جناح نیز تشدیده شده است. این جدال بر سر چگونگی حفظ و تداوم نظام شکل گرفته است و اکنون به جایی رسیده که دیگر نقطه بازگشتی بر آن نیست. شکاف آنچنان عمیق شده که قابل ترمیم نیست. به جان هم افتاده اند؛ جنایات یکدیگر را افشاء میکنند؛ دزدی های هم را رو میکنند. بقول مهدی بازرگان: "اسب ها وقتی به سربالایی میرسند گلوی یکدیگر را گاز میگیرند." این وصف حال دو جناح رژیم اسلامی است.
در خیزش اخیر مردم، جناح راست وحشیانه به مردم هجوم آورد. علاوه بر حملات خشن در خیابان ها و ضرب و شتم مردم تا پای مرگ، چندین هزار نفر را دستگیر و بازداشت کرد و تاکنون چند صد نفر چه در خیابان ها و چه در زیر شکنجه جان باخته اند. دنیا علیه این خشونت و جنایت به فریاد آمد. مساله سرکوب خشن، جنایات و شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی به یک موضوع دائم در اخبار بین المللی بدل شده است.
در این میان، تعدادی از خود رژیمی ها، از جناح اصلاح طلبان حکومتی نیز دستگیر و شکنجه شده اند. زیر شکنجه عده ای از آنها "تواب" و در دادگاه های فرمایشی محاکمه شدند. رهبران و نمایندگان جریان اصلاح طلب دولتی که زیر پرچم اسلام سبز گرد آمده اند، به دادخواهی به مجامع بین المللی مراجعه کرده اند، پتیشن امضاء نموده اند و از دبیر کل سازمان ملل خواسته اند که دادگاه بین المللی، رهبران جناح راست را بجرم "جنایت علیه بشریت" محاکمه کند.
جالب اینجاست که راس این حرکت یا سخنگوی اصلی آن، خود از بازجویان و شکنجه گران رژیم در سال های 1360 است. اکبر گنجی صدها شاکی خصوصی دارد. ایشان مسبب دستگیری هزاران جوان کمونیست، چپ، مجاهد و ضد رژیم اسلامی است. ایشان از بازجویان زندان اوین بوده است. اکبر گنجی تعداد بیشماری را شکنجه کرده است. اکبر گنجی بهمراه حجاریان از سازماندهندگان اصلی سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی اند. علاوه بر این پرونده مشعشع در جنایت و شکنجه، آقای گنجی هنرهای دیگری نیز داشته است. به شهادت آقای ناطق نوری، اکبر گنجی در خیابان های تهران بر پیشانی زنان و دختران بی حجاب پونز می کوبیده است. حتما دسته گل های مبتکرانه دیگری هم در خدمت نظام اسلامی و در رکاب "امام محبوب" شان به آب داده است، دادگاه های عادلانه مردم به تمام آنها در زمان خود رسیدگی خواهد کرد.
آقای گنجی سردمدار این حرکت شده است. اما او تنها شکنجه گر و بازجو فعال این حرکت نیست. آقایان مخملباف و سازگارا نیز از همکاران آقای گنجی هستند که در سال های 1360، در رکاب "امام" شان خمینی، به شغل شریف بازجویی و شکنجه مشغول بوده اند و زنان بی حجاب و "بدحجاب" را در خیابان ها مورد اذیت و آزار قرار میداده اند. اکنون همه اینها به دانشگاه رفته اند، "هنرمند" و "فیلسوف" شده اند و در فرنگ برای خود آبرو و اعتبار دست و پا می کنند. اینها را باید به مردم شناساند. علیه همه شان پرونده های قطور شاکیان خصوصی وجود دارد.
ممکن است گفته شود: خوب چه اشکالی دارد که یک جانی سابق به جنایات خود پی ببرد، تصمیم گیرد که تاوان آنها را پس دهد و بکوشد علیه جنایت و به دادخواهی قربانیان جنایت بپیوندد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که نه تنها هیچ اشکالی در اینکار وجود ندارد، بلکه بسیار رضایت بخش نیز هست. اما این مساله شامل حال بازجویان و شکنجه گران سابق و "هنرمندان و فیلسوفان" حاضر اسلامی نمیشود. آقایان گنجی، مخملباف، سازگارا و امثالهم، نه تنها از گذشته خود ابراز پشیمانی نمیکنند، نه تنها از قربانیان جنایت هایشان درخواست بخشش نمیکنند، بلکه در کمال وقاحت، طلبکار هم هستند. با وقاحت کامل از رژیم اسلامی، از امام خمینی و تمام خدمات بی دریغ شان در استحکام این نظام دفاع هم میکنند. اینها متعلق به جناح اصلاح طلبان حکومتی اند که در مقابل جناح راست برخاسته اند. در افشای شکنجه ها و تجاوز در زندان های رژیم دارند دعوای جناحی شان را حل و فصل میکنند. با جمهوری اسلامی و جنایات اش کاری ندارند. اتفاقا علیه سایر بخش های اپوزیسیون، کمونیست ها، نیروهای چپ و حتی جنبش ناسیونالیسم پرو غرب عر و تیز هم میکنند، به آنها پرخاش میکنند.
به این دار و دسته بازجویان و شکنجه گران سابق، یک لیستی از وکلا و نویسندگان متعلق به جریان اصلاح طلب دولتی را نیز باید افزود. اینها مستقیما در جنایات رژیم نقش نداشته اند، اما سی سال است که بنوعی جنایات رژیم را لوث کرده اند. اگر دوره ای که در ایران بودند، بخاطر فعالیت در کمپ اصلاح طلبان دولتی زیاد به آنها سخت نمیگرفتیم و ترس از سرکوب را بعنوان توجیه ای برایشان قائل میشدیم. اکنون که در خارج زندگی میکنند، این گناه شان را نمی بخشیم و در انظار جهان افشایشان میکنیم.
خانم شیرین عبادی یکی از این چهره های سرشناس کمپ اصلاح طلب دولتی است که با افتخار زیر پرچم سبز اسلام سینه میزند. ایشان وکیل دادگستری است و یک دفتر "دفاع از حقوق بشر" سازمان داده است. خانم عبادی بخاطر فعالیت هایش که به گفته خود بهیچوجه "با اسلام در تناقض نیست" جایزه نوبل صلح 2003 را برده است. ایشان یک بار رسما اعلام کرده که میخواهد جایزه نوبل اش را تقدیم خاتمی کند. (یکی دیگر از نام های لیست جنایتکاران علیه بشریت) یک بار خاضعانه در مجلس اسلامی اعلام کرده است که دست بوس این دزدان سرگردنه و جانیان اسلامی است. ما این حرکات را به موقع خود نقد کردیم. اما فعالیت های اخیر ایشان در لوث کردن جنایات سی ساله رژیم اسلامی نابخشودنی است.
اگر ایشان یک فرد عادی و عامی جامعه بود و ادعا میکرد که از جنایات رژیم بی اطلاع بوده است، شاید میشد قبول کرد، اما این حرکت را به یک وکیل دادگستری و فعال "حقوق بشر" و "حقوق زنان" که جایزه نوبل هم برده است، نمیتوان بخشید. ایشان اخیرا در سفرشان به سئول مدعی شده است که "حتی در یک زندان، دولت به بازجویان اجازه شکنجه زندانیان را داده است." واقعا که شرم آور است. این ادعا به زبان ساده یعنی اینکه رژیم تاکنون شکنجه نمیکرده است و اکنون هم در یکی از زندان هایش شکنجه انجام گرفته است.
ما را با استفاده از "زبان حقوقی" نمیتوانند رنگ کنند. ایشان دارند با مردم ایران، با هزاران مادر و پدری که فرزندان خود را در زندان های رژیم از دست داده اند و با فرزندانی که بخاطر جنایت رژیم از دیدن پدر یا مادرشان محروم شده اند، بازی میکنند. ایشان دارند هزاران بازمانده جنایات دهه 1360 را که هنوز پس از گذشت دو دهه نتوانسته اند با شکنجه های وحشیانه زندان های جمهوری اسلامی، کنار بیایند، به ریشخند میگیرند. از این پس خانم عبادی و شرکاء نیز در کابوس های دائمی کشتار و شکنجه این قربانیان نقش بازی خواهند کرد.
ما کمونیست ها از همان ابتدا جنایات وحشیانه رژیم را که از روز قدرت گیری آغاز شد و در دهه 1360 ابعادی باورنکردنی بخود گرفت، افشاء کرده ایم. خود را برای محاکمه تمام سران رژیم از هر دو جناح و کلیه آمران جنایات این حکومت حاضرکرده ایم. پرونده های قطور شان را آماده نموده ایم. در شرایط کنونی نیز که جنایات رژیم در سطح جهان دارد برملا میشود، به این فعالیت خود شدت خواهیم بخشید. اما به این سالوسان اسلامی اجازه نمیدهیم که به چشمان مردم ایران خاک بپاشند. به این جانیان و مدافعینشان اجازه نمیدهیم که سی سال جنایت این رژیم را زیر خاک کنند. به جنایتکاران علیه بشریت اجازه نخواهیم داد که ژست مدافعین حقوق بشر و مدافعین حقوق زندانیان سیاسی را بخود بگیرند. کلیه این جانیان و تمام مدافعین رنگ و وارنگ شان را افشاء خواهیم کرد. مردم ایران رژیم اسلامی را به زیر خواهند کشید و تمام این جانیان را محاکمه خواهند کرد. در آن روز مدافعین جبون این جنایتکاران باید سر خود را از شرم به زیر اندازند. *